یه خاطره
شوالیه ی تاریکی جوکر
شوالیه ی تاریکی
شنبه 19 اسفند 1391برچسب:,
یه خاطره

با چندتا از بچه ها نشسته بودیم

یکیشون یه چیزی رو تعریف کرد

گفت

اون زمانا ما خیلی وضعمون خوب نبود

ولی لان گاراج داره

خلاصه گفت یه شب کنار بابام خوابیده بودم

خواب دیدم رفتم تو یه اتاقی که توش یه پیر مرد بود

اتاقه هم پر سوراخ بود و یه بیل هم توش بود

بعد طرف از پیرمرده میپرسه این سوراخا مال چین

پیرمرده میگه مال رزق

میگه مال ما کدومشه یه سوراخ کوچیکون بهش نشون میده

طرفم میزنه سوارخو گشاد می کنه

که باباش یه چک می خوابونه تو گوشش

بیدار میشه به باباش میگه چرا میزنی داشتم سوراخ رزقمونو گشاد می کردم

باباش میگه تو سوراخ رزقو گشاد می کردی یا سوراخ کون منو

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ 22:59 || J0KER